سلام علیکم ، صبح روز اول کاریتون بخیر، و عرض تسلیت مجدد بمناسبت ایام سوگواری ... ام ابیها ... سلام الله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ (زخرف) ... .
خب چکاره ایم ؟ نه در نکردیم به سیزده بدر، ...
خب این یعنی آری ؟ بعنوان مثال آری به سبک زندگی بیرون از خونه ؟ که به سبک نه گفتن باشه ، و بعنوان مثال نه گفتن به سبکی که داریم ، چه به معنی فاقد آن ، و چه صفر کیلومترش ؟ مثل پیش فرض های آقا رضا ؟ در اظهار نظری که به نوشته دیروزم داشتن ! که نظیرش را یادش بخیر آقای ترابی نامی نیز، در سال گذشته داشتن .
... وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ...
خب چکاره بودیم ؟ نه بینا هم ؟ وقتی که بعنوان مثال چششمون افتاد به آن اظهار نظر ؟ مثل افتادن به تلویزیون که سخنرانی مقام معظم رهبری رو شب عید و روز اول عیدی بدر کرد ؟ و بگوش رسید "آحاد" و "عزم" شان ؟ با گوش شنوا ؟
دیگه ؟ نفس کش بودیم ؟ بدرش چطور ؟! دم و بازدمو میگم ؟! بازدمش با "گریه" چطور بقول مسافر زمان گرامی در اظهار نظری که داشتن ؟! زبانحالی از بدو تولد ؟! از مادر ...
دیگه ؟
آزادی : فضا و سبک
پیش فرضها : آری نه ، نه آری
اول بذارین اظهار نظر آقا رضا رو که یادم رفت بگم ببنیم :
سلام، در نوشته هاتون مواظب باشید به آیات قرآن بی احترامی نشود یا خدای ناکرده شأن آن را در نظر خوانندگان وب تان پایین نیاورید که خیلی اثرات سوء برای شما و دیگران خواهد داشت.
بعد هم داستانی رو به همین مناسبت براتون بگم ، بعد بریم سراغ آزادی که در سخنرانی روز اول سال اینم بگوش رسید .
نقله که حضرت ابراهیم علیه السلام بعد ماجرای تولدشان و خارج کردنشان از شهر در غاری بود تا اینکه یه روزی برخلاف توصیه ی پدر , که گفته ایم پدر سیاسی ، آموزشی ووو هم داریم ، در اتاق ! مخصوص پدر را باز کرد که ببینه اونجا چه خبره ؟ که دید ای بابا ! تا حالا تو غار بوده و از دنیا بی خبر !
حالا بیرون از غار و تو دنیا مگه چه خبر ؟ بمونه ، این داستانو برا این گفتم که اگه شما رو محدود کردم به خونه و خانواده ، در رو بروتون نبستم ، مثل آذر عموی حضرت ابراهیم علیه السلام ، همینطور برای یافتن فضا و سبک بهترو ، تازه اگه بتونم ببندم ، و بسته باشم تا حالا ، تا کی ؟ اونم برا شما ابراهیمی ، موسوی ، عیسوی ووو !
اینم بگم بعد ، داستان چشم انداختن ما به این دینا هم مثل همین سیزده بدر آن حضرتة ، البته به معنی بیرون رفتن از غار ، که این برای من و شما هم اتفاق افتاده هنگام تولد ، از مادر ...